-
روز مرد مبااارک...
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1395 18:54
سلام بانو.... روز مرد نزدیکه و به نظرم اومد،چند جمله ای هم از مردها بگیم.... کلی عکس و متن دیدم اینروزا برای روز مرد...خانمی که کیکی به شکل جوراب درست کرده... دسته گلی از جوراب... جملاتی مثل جوراب پارهاتو،تحمل کن روز مرد نزدیکه همسرم.... در ظاهر شاید تمام اینا شوخی به نظر برسن...اما.... توی این زمونه مرد بودن،جرات...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 21:39
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 16:27
حـــــرف مــــیزنی اما تلــــــــــــــــخ! محــــبت میکنی اما ســــــــــــــــرد! چه اجباریست دوست داشتن من؟!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 16:09
وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی تکرار من در من مگر از من چه می ماند غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی غیر از غباری در لباس تن چه می ماند از روزهای دیر بی فردا چه می آید؟ از لحظه های رفته ی روشن چه می ماند؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 16:06
یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم امروز هم گذشت با مرور خاطرات دیروز با غم نبودنت..و سکوتی سنگین و من شتابان در پی زمان بی هدف فقط میروم ..فقط میدوم یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما گرمی مهر تو را میخواهند غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی صدای قدمهایت را می شنوم اما تو...
-
تفاوت عشق و ازدواج!!
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 05:07
یک روز از پدرم پرسیدم فرق بین عشق و ازدواج چیست؟ روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت این برای توست. با تعجب گفتم : اما این کتاب خیلی با ارزش است، تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم، چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 05:00
این روزھا خبرے نیست جز سیر صعودیہ دلتنگے ھاے من براے تو
-
...
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1394 02:23
ندارمت اما... دوست داشتنت را عاشقم... اینکه شبها با خیال خامی بخوابم... و صبحها با امید مضحکی چشم باز کنم... من به این ناعلاجی خود معتادم... و خیال عاقل شدن هم ندارم... اگر بدانی درد تو چه لذتی دارد.. ندارمت افسوس... اما دوستت دارم... من این دوست داشتن تو را... دوست دارم...!!!!!!!
-
......دلشکسته...
یکشنبه 23 فروردینماه سال 1394 21:44
تابحال ، از عسل ِ چشم کسی مست شدی ؟ تا بحال ، عاشق ِ دیـوانـه ی سرمست شدی ؟ من همان عاشق ِ دیوانه ی سرمست ِ توام تـو بـه اندازه ی من پای کسی هـرز شدی ؟ وقتی از خلسه ی آغوش ِ تـو بر می گردم تـو هم آشفته ی آن بوسه ی بی مرز شدی ؟ من که از دوری تـو تـار ِ دلم می لـرزد تو هم اندازه ی من این همه دلتنگ شدی ؟ هوس ِ خواستنت،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 شهریورماه سال 1393 15:28
فــرقے نــבارב .. چــه ڪسے چــہ مے گــویــב ، " تــــــــــو " !! همــانــے ڪـہ همــیـشـہ " בوســتـش בارم " همــانـے ڪـہ تــا غــصـّـہ ام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اش پــیــدا مے شوב و تــا مــرا نـخنـבانـב בســﭞ بـرבار نمے شوב هـمـانے ڪـہ همــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از شـور و شـاבے و زنـבگے ... "...
-
آدم برفی(مریم حیدرزاده)
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1392 23:56
تو را ساختم با اون برفا، آدم بــرفی تو اون شب اومدی دنیا، آدم بــرفی شبی که عمرش از هر شب درازتر بود به او شب ما می گیم، یلدا، آدم بــرفی یه جورایی من و تو عین هم هستیم تــوام تنها، منــم تنها، آدم بــرفی من عاشق بودم و خواستم پناهم شی توام عاشق بودی اما، آدم بــرفی همه انگار پی اونن که کم دارن تو بودی عاشق گرما، آدم...
-
عیدتون مبارک...
سهشنبه 26 شهریورماه سال 1392 13:33
هر روز در سکوت خیابان دوردست روی ردیف نازکی از سیم می نشست وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند یک بغض کهنه توی گلو داشت... می شکست ابری سپید از سر گلدسته می پرید: جمع کبوتران خوش آواز خودپرست **آنها که فکر دانه و آبند و این حرم** **جایی که هر چقدر بخواهند دانه، هست** **آنها برای حاجتشان بال می زنند** **اصلا یکی به عشق تو آقا...
-
قیصر امیت پور . . . !!
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 23:20
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است ما آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم اگر دشنه دشمنان گردنیم اگر خنجر دوستان گرده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم دلی...
-
.....!!!!
دوشنبه 14 مردادماه سال 1392 00:22
-
بدون شرح!!
شنبه 12 مردادماه سال 1392 14:45
جمله های قشنگ و تاثیر گذار!!!!
-
مردم نگاری شله مشهدی!!!
دوشنبه 7 مردادماه سال 1392 15:36
بعضی از دوستان تهرانی گاهی خیلی اصرار دارند تا درباره شله مشهدی برایشان توضیح دهم و علت اقبال بسیار زیاد مشهدی ها را به این پدیده، تبیین نمایم که حال چنین فرصتی دست داد : - شله پدیده ای است از خانواده آش ها و کاملا مشهدی که در مشهد فقط با نام «شله» و در غیر مشهد با نام «شله مشهدی» شناخته می شود. به دلیل آنکه فرایند...
-
چشم ها را باید شست ...جور دیگر باید دید . . . !
یکشنبه 6 مردادماه سال 1392 13:45
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند"... مردان" خاص نمی شود. مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای...
-
امید . . . !
یکشنبه 6 مردادماه سال 1392 13:28
پ
-
برای زندگی بهتر . . . !!
شنبه 5 مردادماه سال 1392 15:06
-
قدر دانی ...!
سهشنبه 1 مردادماه سال 1392 23:29
-
. . . !
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 22:50
-
سکوت ...
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 15:30
سکوت ... رساترین فریاد یک زن است ... وقتی شروع به نادیده گرفتن شما می کند ، می فهمید که واقعا صدمه دیده است ....
-
خدایا ...
سهشنبه 25 تیرماه سال 1392 00:17
خدایا ... مگذار دعا کنم که مرا از دشواری ها و خطر های زندگی مصون داری ... بلکه دعا می کنم تا در رویارویی با آن ها بی باک و شجاع باشم ... مگذار از تو بخواهم که درد مرا تسکین دهی بلکه توان چیرگی بر آن را به من ببخش ...
-
مهربان باش...!
شنبه 22 تیرماه سال 1392 12:46
اگر کسی تو را با تمام مهربانی ات دوست نداشت... دلگیر مباش ، که نه تو گنه کاری نه او ... آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند ... پس خود را گنه کار مبین ... من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد تنها یکی سپاسش گفت! من خدایی را میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ......
-
محکم باش...!
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 23:51
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند . کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر...
-
هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 13:42
هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی فرقی نمی کند...این که یک باره به سرت بزند که بروی .. یک جایی دیگر جایی که شبیه این جا نباشد . شاید شهری دیگر . کشوری دیگر جایی که آسمانش آبی تر باشد ولی باور کن هر جای دنیا که بروی باز هم عاشق می شوی . روزی نگاهت در نگاهی گره می خورد و دلت می لرزد به خیالت محکم بوده ای نه ؟! باور...
-
آخرین دیدار...!
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 12:22
آخرین دیدارمان زیر درخت بید بود زیر باران غم ابری که می بارید بود آسمان آبی نبود و آخرین دیدارمان خیس و تیره در حضور غیبت خورشید بود خام و دلخوش ، خانه ای از خشت باران ساختیم سقفمان هم شاخه بیدی که می لرزید بود زیر آن باران نشستیم و به جای تر شدن چشم هامان خالی از اشک و پر از امید بود زیر آن باران شدم غرق دو چشم خیس...
-
شب...
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1392 00:56
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتش ها خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا چگونه با جنون خود مدارا می کنم هرشب تمام سایه ها را میکشم در راندن مهتاب حضورم را ز چشم شهر حاشا میکنم هر شب دلم...
-
باران...!
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 16:10
وای ؛ باران باران شیشه ی پنجره را بَاران شست. از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پرمرغان نگاهم را شست.
-
راه بی پایان...
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 21:35
از دل درمانده من غصه ها را خط بزن پا به پای من بیا و رد پا را خط بزن رد شو از مرز دوراهی ها و تردیدت شبی یا، ولی، اما، اگر، آیا، چرا را خط بزن یا کنار من بمان و دور دنیا خط بکش یا بکش دست از من و این ماجرا را خط بزن هم صدا با من بمان و عشق را فریاد کن از غزل ها واژه های بی صدا را خط بزن می رسد بی تو به آخر راه بی...